جدول جو
جدول جو

معنی دل مالا - جستجوی لغت در جدول جو

دل مالا
(دِ)
در لهجۀ گناباد خراسان، مایۀ نفرت و انزجار. کثیف. متعفن. (یادداشت محمد پروین گنابادی). شوخگن. مایۀ تهوع. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گل مولا
تصویر گل مولا
عنوانی برای مرد درویش، درویش
فرهنگ فارسی عمید
(دِهْ)
یکی از دهستانهای کوچک نه گانه بخش راین از شهرستان زاهدان. این دهستان در شمال خاوری خاش واقع و آب مشروب دهستان از قنات و چشمه تأمین می گردد. از 12 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 3000 تن است و طایفۀ شهنوازی در آن ساکن هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ مُلْلا)
نام یکی از دهستانهای بخش هندیجان شهرستان خرمشهر است. این دهستان در جنوب رودزهره واقع و محصول آن غلات دیمی و شغل اهالی زراعت و گله داری است و از 6 قریۀ بزرگ و کوچک تشکیل شده است. جمعیت آن در حدود 1600 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(گِ لَ / لِ)
آلتی است معماران را که بدان گل و آهک بر در و دیوار مالند و آنرا کرفی گویند. (غیاث) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(گِ)
گل مالیدن. با گل اندودن
لغت نامه دهخدا
(دِهْ مَ)
دهی است از دهستان سربند بالا بخش سربند شهرستان اراک. واقع در 30هزارگزی جنوب باختری آستانه. داری 283 تن سکنه. آب آن از چشمه و قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(دِ)
دهی است از دهستان مرغا بخش ایذه شهرستان اهواز. واقع در 60 هزارگزی جنوب باختری ایذه، با 115 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(پُ لِ)
پلی و بندی است نزدیک هرات. گویند اسکندر اول آن پل ساخت و بعد از آن هرات را بنا کرد. (آنندراج). ونیز رجوع شود به حبیب السیر ج طهران جزء 3 از ج 3 ص 213 و 262 و 280 و 281 و 282 و اختتام ص 397 و 406
لغت نامه دهخدا
تصویری از گل مولا
تصویر گل مولا
درویش عنوانی است که به درویشان دهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دو بالا
تصویر دو بالا
دو مقابل دو برابر مضاعف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از در مالی
تصویر در مالی
مالش آلت رجولیت به دهانه شرم زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گل مولا
تصویر گل مولا
((گُ لِ مُ))
عنوانی است که به درویشان دهند
فرهنگ فارسی معین
در میانه ی کارها
فرهنگ گویش مازندرانی
گل مالیکردن، گل مالیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
ماده سگ هر جایی
فرهنگ گویش مازندرانی
دلیماج، مترجم، محرم راز، رفیق
فرهنگ گویش مازندرانی
آرام آرام آهسته آهسته
فرهنگ گویش مازندرانی
نیم گرم، ولرم، نیم پخته، بینابین، حد وسط
فرهنگ گویش مازندرانی